لە ڕەنگدانەکەی شێرکۆ بێکەس  

ادامه نوشته

خداکرم و سرگرد تژده

ادامه نوشته

کتابهایی که امسال خوانده ام

ادامه نوشته

حضور بچه ها در دنیای مدرن

ادامه نوشته

ئەتوانێ چی بکات؟!

ادامه نوشته

نکات ویرایشی از زبان استاد  بهاءالدین خرّمشاهی

ادامه نوشته

آموزه و تذکاری از تامس مور

سِر تامس مور: ... ماها ادّعا می‌کنیم که بر لنگر اصول اعتقادی‌مان تکیه کرده‌ایم. امّا هر وقت هوا منقلب شد، هر کس لنگر برمی‌گیرد و در جائی که باد کمتر و صید بهتر است، اطراق می‌کند و باز می‌گوید: ببینید من چه استوارم بر اصول اعتقادی ام.

ص. 169

به نقل از نمایشنامۀ» مردی برای تمام فصول، رابرت بالت، ترجمۀ عبدالحسین آل رسول، تهران، کتاب زمان، 1383.

تخریب قلعه جات به روایت مستوره اردلان

ادامه نوشته

ئەختەر و درۆ؟!

ادامه نوشته

زردشت و اسطورۀ زایش

ادامه نوشته

کارِ من همین است

ادامه نوشته

بهشت به روایت آگهی‌های تجاری

بهشت به روایت آگهی‌های تجاری

پیش‌گفتار رمان« خشکسالی»

ادامه نوشته

یک سال از عمر

خاطرات حسین عارف

قسمت پنجم

ادامه نوشته

یک سال از عمر- قسمت چهارم

یک سال از عمر

خاطرات حسین عارف

قسمت چهارم

ادامه نوشته

بانک مساعدت

«بانک مساعدت دیگر چی است؟»

«خودت می‌دانی هر آدم زنده‌ای این بانک را می‌شناسد.»

« ممکن است، امّا هنوز هم منظورت را نمی‌فهمم.»

»این موضوع در کتابی از یک نویسندۀ امریکایی آمده. قدرتمندترین بانک دنیاست. همه جا شعبه دارد.»

ادامه نوشته

چرخه‌ای از خوشبختی و شادی

چرخه‌ای از خوشبختی و شادی

پائولو کوئیلو

میخائیل، باز با صدایی که از خودش نبود، گفت: «در اسطورۀ آفرینش مغولی، گوزن و سگ با هم ملاقات می‌کنند. دو موجود با سرشت متفاوت: در طبیعت سگ وحشی گوزن را می‌کشد و می‌خورد. در اسطورۀ مغولی هر دو درک می‌کنند که برای بقا در محیطی خصمانه به کیفیّت‌های آن دیگری نیاز دارند و باید با هم متحّد شوند.

ادامه نوشته

حق همیشه برنده میشه

ادامه نوشته

یک سال از عمر- قسمت سوم

ادامه نوشته

یک سال از عمر- قسمت دوم

ادامه نوشته

با مرگ و مردگان چکار باید کرد؟

ادامه نوشته