همه به باران عشق نیازمندیم
همه به باران عشق نیازمندیم.
امشب فیلم باران مجید مجیدی را نگاه کردم البتّه برای چندمین بار. دیدن چندباره ی این نوع فیلم ها لازم است . چرا که هر بار تلنگری به ما می زند که عشق چه کارها که می تواند بکند. به داستان فیلم کاری ندارم فقط تحوّل یکی از شخصیت ها را بررسی می کنم.
لطیف کارگر ترک با همه سر جنگ دارد. به تنها چیزی که فکر می کند منفعت شخصی است و رسیدن به آن به هر قیمتی . با آمدن رحمت –پسرک افغانی- لطیف کار به ظاهر ساده ی پخت و پز برای کارگران را از دست می دهد و باید مثل کارگران دیگر مصالح ساختمانی را جابجا کند. کینه و نفرت در درون لطیف موج می زند . به محل کار رحمت می رود و اتاق را به هم می ریزد. نمایی بسیار زیبا از اتاق که نشان از روح آشفته ی لطیف است و تشبیه سینمایی زیبایی است. امّا بار دیگر رحمت همه جا را مرتّب و زیبا می کند و گلی روی طاقچه می گذارد.
دو نمای زیبای دیگر در فیلم وجود دارد یکی آنکه لطیف به طرف کبوتران – مظهر عشق – سنگ می پراند و تو گویی که عشق را از خود دور می کندولی در تقابل با لطیف رحمت پس مانده های روی سفره را جمع می کند و با عشق به کبوتران می بخشد و عشق اطراف رحمت را فرا گرفته است.
فراموش نکنید که در این مرحله اسم قهرمان رحمت است.هنگامی که لطیف درمی یابد که رحمت پسر نیست بلکه دختری است در لباس پسر و مجبور است به جای پدر کار کند ضربه ای سنگین می خورد اصلا انتظار چنین شوکی ندارد امّا این شوک او را از خواب بیدار می کند.عشق آمدنی است فقط باید پذیرایش شد و لیاقتش را داشته باشید .
اوّلین نشانه های تغییر را می توان در ظاهر لطیف دید . لطیفی که پیش تر به ظاهر خود توجّهی نداشت لباس مرتّبی – پیراهن قرمز – می پوشد. آرام تر شده است و اگر دعوایی می کند فقط به خاطر رحمت است که باران نام دارد و این باران، مزرعه ی دل لطیف را بارور ساخته است و در سر سفره، باران به تک تک کارگران از هر زبان و نژادی نان می دهد و به ما می گوید که همه محتاج عشق هستیم.
این بار لطیف را می بینیم که همچون رحمت میان کبوتران نشسته است و برای آنها به جای سنگ نان می اندازد. لطیف همه چیز خود را از دست می دهد اکنون دلش به تار مویی بسته است که به یادگار از زمان حضور رحمت دارد. باران رحمت یا رحمت باران برسر لطیف باریدن گرفته است و سیاهی ها را از دل او می شوید و همچون نامش لطیف می گردد . کارکرد عشق از هرچیزی بیشتر است و ای بسا ترک و کردو افغان و ...را به هم نزدیک می کند و جایی که عشق باشد مگر خشونت می تواند قد علم کند.
شێعر لای من