مادر در نگرش کریستین بوبن
کریستین بوبن در داستانهایش، شخصیتهایی متفاوتی میآفریند و زندگی و رویدادهای معمول آن را از منظر این شخصیتها با نگاهی فلسفی و زبانی شاعرانه بازگو میکند. دیوانه بازی روایت دختر بچهای است که مدام در حال فرار است برای پیدا کردن خود، این خودیابی در ذهن، زبان و نگرش او به هستی، جاری است.
دربارە مادر می گوید:
من همیشه فکر میکنم مادرم دیوانه است و برای تمام کودکان دنیا، آرزوی یک چنین مادر دیوانهای را دارم. دیوانهها میتوانند بهترین مادرهای دنیا باشند، زیرا با قلب پرخاشجویانه کودکان بیشترین سازگاری را دارند. دیوانگی مادرم از زادگاهش، یعنی ایتالیا، نشأت میگیرد. مردم آنجا هر آنچه را که در درون خود دارند بیرون میریزند، همانگونه که لباسهایشان را برای خشک کردن روی طنابی کنار پنجره پهن میکنند، قلبهایشان را نیز برای شستن و پاکیزه کردن از پنجره میآویزند. به ظاهر زندگی شادی را میگذرانند، اما فقط به ظاهر. مردمان ایتالیا، انسانهای بسیار غمگینیاند و به صورتی مبالغهآمیز، به یک زندگی شاد تظاهر میکنند؛ اما آنها زندگی را به معنای واقعی دوست ندارند؛ بوی مرگ میدهند و نمایش زندگی را اجرا میکنند."
شێعر لای من