نمی‌دانم ارباب شاید حق با تو باشد. البته مواردی هست که حتی سلیمان حکیم نیز... .
 ببین ارباب یک روز من داشتم از کنار دهکده‌ ای میگذشتم. بابای پیر نودساله ای را دیدم که داشت یک نهال بادام می کاشت. گفتم:  پدر! درخت بادام می کاری؟
 او با آن پشت خمیده اش رو به من برگشت و گفت:
 آره فرزند!
 من طوری رفتار می کنم که انگار هیچ وقت نخواهم مرد.
 و من در جواب گفتم:
 ولی پدر، من طوری رفتار می کنم که انگار هر آن ممکن است بمیرم.
حالا ارباب حق با کدام یک از ما دو نفر بود.
 صفحه ۵۵۹ 
زوربای یونانی 
نویسنده: نیکوس کازانتزاکیس ترجمه: محمد قاضی