به یاد محمود درویش(2008-1941)

شاعر فلسطینی و شاعر مقاومت فلسطین هم رفت.  شاعری که فقط برای فلسطین شعر سروده است.

در ادبیات فارسی سال دوم  دبیرستان در بخش ادبیات پایداری ص.76شعر کوتاهی از محمود درویش چاپ شده است.

از یک انسان

بر دهانش زنجیر بستند

دست هایش را به سنگ مردگان آویختند

و گفتند: تو قاتلی

***

غذایش را تن پوشش را و پرچمش را ربودند

و او را در سلولی انداختند

و گفتند: تو سارقی

***

از تمام بندرگاه هایش راندند

زیبای کوچکش را ربودند

و گفتند: تو آواره ای

***

ای خونین چشم و خونین دست

به راستی که شب رفتنی است

نه اتاق توقیف ماندنی است

و نه حلقه های زنجیر

نرون مرد، ولی رم نمرده است

با چشم هایش می جنگد

و دانه های خشکیده خوشه ای

درّه ها را از خوشه ها لبریز خواهد کرد.

من این شعر را بسیار  می خوانم و عجیب دوست دارم  . معنی و تحلیل شعر را برای خوانندگان وا می گذارم ، فقط چند نکته ای را از ژرف ساخت جملات عرض می کنم.

در نظر بگیرید عدّه ای آمده اند و شخصی را با زنجیر می بندند و او را شکنجه می کنند. برای اینکه کار خود را توجیه کنند اتهام قتل به او می زنند این در حالی است که قاتل حقیقی همان کسانی هستند که وارد سرزمینش شده اند .

دوباره همین انسان را در نظر بگیریرد که اتهامی دیگر به او می زنند:دزدی

شاعر می گوید: غذا و پرچم و لباسش را می دزدند پس در حقیقت خودشان دزد هستند اما برای اینکه کار خود را توجیه کنند او را دزد خطاب می کنند .زیرا افکار عمومی مجازات دزد را امری حتمی و عادلانه می داند و با آن موافق خواهد بود.

هنوز پروژه ی نسل کشی و جینوساید آنها تمام نشده است .

در مرحله ی سوم : او را از همه جا بیرون می کنند. حتی وطنش را می گیرند .طبیعی است که برای شخص بدون جا و مکان و بدون وطن تنها یک لقب شایسته و بایسته است : آواره

در بند اول شاعر نمادی را برای ما توصیف می کند :

دهانش را با زنجیر بسته اند پس نمی تواند حرفی بزند. برای اینکه از دست هم برای حرف زدن استفاده نکند دستانش را هم می بندند و آویزان می کنند و آنگاه اتهامش را به او تفهیم می کنند که نتواند از خود دفاع کند.

هر چه که یک انسان لازم دارد از نظر شاعر ( غذا و لباس و وطن) از او می گیرند چرا که معتقدند این امکانات ازآن خودش نبوده و باید از او پس گرفت و به راحتی می شود این کار را کرد چون هم دهان و هم دستانش بسته است و قدرت دفاع هم ندارد.

هر چه را که از او گرفته اند حالت غنایم دارد و از شیر مادر برایشان حلال تر و بر جای او می نشینند.

تا اینجا شاعر آنچنان توصیفی می کند که هر انسان با وجدانی برای چنین شخصی دل می سوزاند که فریاد رسی ندارد.اما یک نفر او را رها نمی کند و آن هم کسی از همان آب و خاک و از همان تبار یعنی :شاعر

به او امید می دهد و می گوید: مطمئن باش که این وضعیت برای همیشه نمی تواند ادامه داشته باشد زیرا ظلم و اسارت و شکنجه و زندان روزی از بین خواهد رفت و تو هم طعم آزادی را خواهی چشید و مزرعه ی زندگی پر از خوشه های آزادی و امید  و عشق خواهد شد .

به همین دلیل است که محمود درویش را مظهر مقاومت فلسطین خوانده اند چرا که همیشه مظهر امید و مقاومت بوده است برای آنانکه مظلوم واقع شده اند.