در چرایی و چگونگی تألیف کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم
در چرایی و چگونگی تألیف کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم
محمد بن احمد شمسالدین المقدسی
قرن چهارم قمری
نخستین کسی که انظار را متوجّه این حکایت کرد دخویه بود که آن را تقریبا به صورت کامل به هلندی ترجمه کرد ۱۸۷۵) / ۱۲۹۲ هـ. از آن هنگام ترجمه قسمتهایی از آن به قلم کرمر (۱۸۷۷ / ۱۲۹۴ هـ. ) و نالینو (۱۸۹۵ / ۱۳۱۳ هـ. و مؤلّف این کتاب (۱۹۳۷ / ۱۳۵۶ هـ.) و دیگران منتشر شده. رانکینگ و آزو نیز یک ترجمه کامل از آن کرده اند (۱۸۹۷ / ۱۳۱۵ هـ .)، و اخيراً ترجمه سوواژه انتشار یافته است (۱۹۴۶ / ۱۳۶۶هـ . . 83 این حکایت با عبارات مسجع و تعبیرات کمیاب و اشارات کوتاه نوشته شده و نمونه ای جالب از اسلوب مقدسی به شمار است و علاقه به سجع و نثر قافیه دار در آن آشکار است. فهم حکایت مشکل است و ترجمه آن دشوارتر، ولی به هر حال ترجمه آن به وضع کنونی ممکن است و اینک متن کامل آن:
ذکر اوضاعی که دیدم: بدان که گروهی از اهل علم و وزیران در این باب تألیفات مختلف کرده اند که بنای همگی بر سماع است، ولی اقلیمی نبود که ما نرفتیم و وضعی نبود که باوجود این، کنجکاوی و پرسش و مطالعه درباره جاهای ندیده را رها نکردیم. و این کتاب ما در سه بخش فراهم شد: یکی چیزها که دیده ایم، دوم آنچه از مؤلفان شنیده ایم، و سوم آنچه در کتابهای این رشته و جز آن دیده ایم. به خزانه پادشاهی نبود که ملازم آن نشدم و تألیفاتی نبود که مطالعه نکردم و نظر گروهی نبود که نداشتم، زاهدانی نبودند که با آنها معاشرت نکردم، و مدرّسان شهری نبودند که آنها را ندیدم تا منظوری که از این کتاب داشتم صورت گرفت. به سی و شش عنوان خوانده شدم، همچون مقدسی، فلسطینی، مصری، مغربی، خراسانی، سلمی، قاری، فقیه، صوفی، ولی، عابد، زاهد، سيّاح، ورّاق، صحّاف، تاجر، مدرّس، امام، مؤذن، خطیب، غریب، عراقی، بغدادی، شامی، حنیفی، ادب آموز، شکاری، متفقّه، متعلّم ، فرائضی، استاد، دانشمند، شیخ، نشسته، سوار، و فرستاده. و این به سبب اختلاف ولایتها بود که بدیدم و جاها که رفتم همه چیزها که بر مسافران رخ می دهد بر من گذشت مگر گدایی و ارتکاب کبیره. فقیه شدم، ادیب شدم، زاهد شدم، عبادت کردم، فقه آموز شدم، بر منبرها خطبه خواندم، بر مناره ها اذان گفتم، در مسجدها امامت کردم، در مساجد جامع موعظه کردم، به مدرسه ها رفت و آمد کردم، در محفلها دعا کردم، در مجلسها سخن گفتم، با صوفیان هریسه، خوردم، با خانقاهیان ترید خوردم، با جاشوان عصیده خوردم، شبها از مسجدها رانده شدم، از بیابانها گذشتم، در صحراها سرگردان شدم، زمانی پرهیزگار صادق بودم و وقتی آشکارا حرام خوردم، با عابدان جبل لبنان صحبت داشتم، با سلطان آمیزش کردم، غلام داشتم، زنبیل به سر بردم، به خطر غرق افتادم، راه کاروانمان را بریدند، خدمت قاضیان و بزرگان کردم، با سلاطین و وزیران سخن گفتم، با رهروان معابر تاریک همگام شدم، در بازارها چیز فروختم، به زندانها افتادم، به تهمت جاسوسی گرفتار شدم، جنگ رومیان را در کشتیها دیدم، به شبها ناقوس زدن را دیدم، قرآن به مزدوری جلد کردم، آب گران خریدم، کلیسا رفتم، براسب نشستم، در برف و باد راه پیمودم، در محضر شاهان با بزرگان نشستم، با جاهلان در محلة جولایان مقیم شدم، چه بسیار عزت و رفعت دیدم، بارها نقشه قتل مراکشیدند، حج کردم، مجاور شدم، غزا کردم، مرابط شدم، در مکه سویق نوشیدم و نان با ساقه خُلَر خوردم، از انجیر عسقلانی چشیدم، خلعت شاهان به تن کردم، برهنه ماندم، محتاج شدم، بزرگان با من مکاتبه کردند، اشراف توبیخم کردند، به اوقاف حواله ام دادند، اطاعت ناکسان کردم، به بدعت متهم شدم، به طمع منتسب شدم، امین قاضیان و امیران بودم، وصی شد،م وکیل شدم، با طراران دمخور شدم، شاهد وضع عیّاران بودم، اوباش به دنبالم افتادند، دشمنی حسودان دیدم، پیش سلاطین بدگوییم کردند، به حمام های طبریه و قلعه های ایران رفتم، روز فواره و عيد بَرباره و چاه بُضاعة و قصر وضیاع یعقوب را دیدم، و از این گونه بسیار است و این مقدار بگفتم تا هر که کتاب ما را ببیند بداند که آن را بیهوده تصنیف نکرده ایم و بناحق فراهم نیاورده ایم. و آن را از کتابهای دیگر امتیاز نهد که آن که این اوضاع را تحمل کرده با کسی که کتاب خویش را در رفاه تألیف کرده و بنیاد کار بر سماع نهاده تفاوت بسیار دارد. در این سفرها بیش از ده هزار درهم خرج کردم بجز تقصیرها که در امور شریعت رفت همۀ رخصتهای مذهب را به کار بردم، مسح پا کشیدم نماز با یک آیه خواندم، پیش از زوال از منا رفتم، بر مرکوب با لباس ناپاک نماز کردم، در رکوع و سجود تسبیح نکردم، سجده سهو را پیش از تسلیم کردم، نمازها را یکجا خواندم، نماز را کوتاه کردم آن هم نه در نه در سفر طاعات. ولی از فتوای فقیهان بیرون نرفتم و نماز را هیچگاه از وقت عقب نینداختم، هرجا به راهی بودم و با شهر دیگر ده فرسخ و کمتر فاصله بود از کاروان جدا شدم و به دیدن آن رفتم و بسا شد که به کسانی مزد دادم که همراهم شوند و به شب رفتم تا پیش رفیقان باز توانم گشت با خرج مال و تحمل محنت.
صص. 171-173
منبع: تاریخنوشته های جغرافیایی در جهان اسلامی، ایگناتی یولیانوویچ کراچوفسکی، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1389.
شێعر لای من