سه بیت برگزیده از هشت غزل
سه بیت برگزیده از هشت غزل
شاعر: حیدر یغمای نیشابوری( شاعر خشتمال)
1
بیا به خانۀ من کز احترام اینجا
ز اهل راز ببوسند جای گام اینجا
از این خرابه همین بس که در ورود و خروج
نمی دهند به کس زحمت سلام اینجا
صفا بیار، مگیر و مبند و فارغ باش
گسسته ایم ز هم رشتۀ نظام اینجا
2
چنان از تنگنای سینه بگشایم درِ غم را
که از آهی فروریزم در و دیوارِ عالم را
هنر در خانه های فقر و در صدر دبیرستان
معلّم درس ثروت می کند تلقین معلَّم را
صدای یاوه گویان دغل تا در گلو ماند
اجل کی بر دهنها می زند این مشت محکم را
3
می کشم از یار و از اغیار بس آزارها
نی وفا می بینم از اغیار و نی از یارها
گر مرا تیر ملامت می رسد بر دل چه باک
مرد مقصد را به ره می روید از این خارها
وسعت گیتی تو را خوش ای حریص دهر دون
ما بزرگیم و نمی گنجیم در این غارها
4
سینه ام تنگ است آه شعله افشانی کجاست
گریه دارم در گلو اشک فراوانی کجاست
هستی ناقابل خود را به کف بنهاده ام
تا به انسانی تقدیم کنم تقدیم انسانی کجاست
جانم از این سست عهدان دغل برلب رسید
یا اجل یا رازدارِ سخت پیمانی کجاست
5
اگر تسلّط شمشیر بر جهانم نیست
همین بس است که آزار خستگانم نیست
چنان شجاع به تحصیل روزی ام که اگر
به شانه ام بنهی کوه را گرانم نیست
چراغ بزم ادیبان و شمع اهل دلم
اگرچه شمع به ایوان و نان به خوانم نیست
6
عاقبت ای خاک جان بخش وطن می سازمت
گر هزاران ره شوی ویرانه من می سازمت
گاه بیلم در کف و گاهی قلم یعنی که من
با قلم یا بیل ای خاک کهن می سازمت
خصم گر همچون شهیدان پیکرم در گور کرد
من برون از گور گشته با کفن می سازمت
7
مرا اکابر دوران سواد یاد نداد
گمانم آنکه فراتر ز من سواد نداشت
به روی آتش سوزان مرا نشستن به
که بهر پند نشینم به محضر استاد
هزار مرتبه جان مید هم ز دست ولی
ز دست دامن اهل ادب نخواهم داد
8
اگر تمام جهانم به قصد جان خیزد
پی جدالم اگر چرخ بی امان خیزد
من و رسالت سنگین و استواری پای
پی شکستن پایم گر آسمان خیزد
ز عزم راسخ من ذره ای نخواهد کاست
اگر که نان شبم از زباله دان خیزد
شێعر لای من