نوشتن از دیدگاه حسین آتش پرور
سؤال: نويسندهاي مانند شما كه به بحرانهاي طبيعي در آثارش ميپردازد، آيا هنگام نوشتن به بعد هشداردهنده يا پيشگيرانه ادبيات فكر ميكند يا اساسا روايت فاجعه را نوعي سوگواري ادبي ميبيند؟
جواب: نوشتن نوعي هشدار و اعتراض است. نشان دادن موقعيتهاست. وقتي كه من خودم را مينويسم، تو را نوشتهام. آن وقت «او» و «ما» هم نوشته ميشود و نوشته آينهاي ميشود روبهروي ما كه خود را ويرايش كنيم. خبر، فاجعه، رخداد، وقايع، مساله و... وقتي ارزش پيدا ميكند كه به ادبيات و هنر تبديل شود. تمام اينها به شكل خام در حد همان سوگواري ادبي باقي ميمانند.
سؤال: بحران به تنهايي كافي است يا بايد در دل يك شبكه معنايي گستردهتر معنا پيدا كند. آيا فكر ميكنيد بحرانهاي طبيعي بهتنهايي قابليت تبديل شدن به ادبيات را دارند؟ يا حتما بايد با لايههاي ديگري چون روانشناسي، جامعهشناسي، يا اسطوره گره بخورند تا به داستاني ماندگار تبديل شوند؟
جواب: بستگي به اين دارد كه به چه شكلي و در چه قالب ادبي (شعر- داستان- مقاله) بيان شود، هر قالبي ويژگيهاي فني خودش را دارد. اگر بخواهد به داستاني ماندگار تبديل شود به موقعيت و زمينه رخداد كه در بستر رواني، جامعه يا اسطورهاي و... اتفاق افتاده است بستگي دارد. باز هم تاكيد ميكنم اين مسائل بايد به حوزه ادبيات سو هنرخلاقه وارد شود.
سؤال: برخي معتقدند روايت فاجعه ممكن است به كليشه، سانتيمانتاليسم يا حتي بهرهكشي عاطفي از رنج ديگران ختم شود. در واقع يكي از دغدغههاي اين سالها، مرز باريك ميان بازنمايي واقعي فاجعه و نوعي بهرهكشي احساسي از رنج ديگران است. از نظر شما مرز ميان بازنمايي صادقانه بحران و زيباييشناسي رنج كجاست؟
جواب: بستگي به نوع بيان نويسنده در قالب هنري دارد. بيان فاجعه بدون تبديل آن به هنر خلاقه، موضوع را به كليشه و بهرهكشي عاطفي تبديل ميكند، زود هم فراموش ميشود. مرز آن در نقطه تبديل شدن به بيان هنري است. اجازه بدهيد مثالي بزنم؛ فيلم خانه دوست كجاست مضموني بسيار عاطفي و ساده دارد. در اجراي هنري كيارستمي است كه آن را جهاني ميكند. من سالها قبل از آنكه اين داستان فيلم شود، خوانده بودمش اما آن اثرگذاري را نداشت. يا ارزش بوف كور در اجراي هنري آن است.
متن کامل مصاحبه در سایت روزنامه اعتماد، شبنم کهن چی
دوشنبه 20/5/1404 ، ش. 6114
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/236739/
شێعر لای من