حق سلامت میکند، میپرسدت
حق سلامت میکند، میپرسدت
سالهای بسیار دور، سال 1369 که انتشارات و کتابفروشی محمّدی در سقّز بروبیایی داشت. مرحوم حاج محمّد محمّدی، هم کتاب چاپ میکرد، هم خوب تبلیغ می کرد و هم کتاب می فروخت. هر بار که خرید میکردم حتما چند از جلد از کتابهای چاپ جدید را هم به رایگان به کتابها اضافه می کرد. خدایشان رحمت کناد.
حیف که این کتابفروشی هم به همان حالی گرفتار شد که همۀ کتابخوانان میدانند.
در آن سالها کتاب سیمای صادق فاروق اعظم از تألیفات مرحوم استاد ملّا عبدالله احمدیان چاپ شد. کتابی قطور با جلد مقوّایی سفیدرنگ و نوشته های روی جلد با خط نستعلیق. با آنکه در آن زمان بسیار به کتابهای مذهبی و دینی علاقه داشتم اما عجیب بود هرگز این کتاب را نخواندم. می خواستم بخوانم اما نشد که بشود و امّا همیشه در ذهن داشتم که بخوانم. بعد از سی و پنج سال، بالاخره طلبید. آن هم به واسطۀ مطالعۀ کتابی دیگر با نام « آسمان جان» از جناب نصرالله پورجوادی. کتابی که دو داستان مشهور مثنوی معنوی را برای واکاوی شخصیّت خلیفۀ دوم اهل سنّت تحلیل کرده است.
الف: داستان پیر چنگی و امیرالمؤمنین- عمر ب: داستان رسول روم و امیرالمؤمنین- عمر
داستان پیر چنگی را در دانشگاه، حصارک کرج، در سال 1374 و در خدمت استاد دکتر محمود عابدی خواندم و به جان چشیدم چرا که دکتر عابدی آن را فراتر از مذهب و دین و تعصّب حاکم بر فضای آموزشی تدریس میکردند.
پس عمر گفتش مترس از من مَرَم
کهت بشارتها ز حق آوردهام
چند یزدان مِدْحَتِ خوی تو کرد
تا عُمَر را عاشقِ روی تو کرد
پیش من بنشین و مهجوری مساز
تا به گوشَت گویم از اقبال راز؛
حق سلامت میکند، میپرسدت
چونی از رنج و غمان بیحَدَت؟
دفتر اوّل
کتاب استاد عبدالله احمدیان از منابع مختلف، اقوال گوناگون دربارۀ این شخصیّت مهم تاریخ اسلام را جمع آوری، دستهبندی و سپس تحلیل نموده است.
در صفحات پایانی کتاب هم جملات قصار زیادی را همراه با ترجمۀ فارسی نقل نمودهاند که جالب، خواندنی و و آموزنده هستند از جمله این عبارت:
91- مردی گفت» فلانی ثروت و اموال زیادی را جمعآوری کرده است. عمر (رض.) گفت: آیا روزهایی را نیز برای استفاده از این ثروت جمعآوری کرده است؟ (آیا عمرش را نیز درازتر کرده است؟)