گزین گفته ای از رمان دادا شیرین
گزین گفته ای از رمان دادا شیرین
زنی را بر رویه آب می بیند. دختری زیبا، وسمه بر ابرو، با چشمان سیاه، به سیاهی دو قطعه یشم... و رنگ و رویی پریده- لب ها خشکه بسته، و خسته. راستی این چه سرّی است که تا غصه دار می شوی اینها بازی در می آورند! می گویند لبها پیش از آدم می میرند، همین که مردند مرگ حتمی است... شاید هم به همین جهت است که حکومتهای زور، اول به لبها حمله می کنند که زودتر بمیرانند! لب اعدامیان هم، آنطور که می گویند سرد است و خشک.
دادا شیرین، ابراهیم یونسی ص. 234

شێعر لای من